ninimoon

اتفاق

اتفاق عجیب البته انقدراهم عجیب نیست ولی من دوستش دارم دیشب موقع خواب یدفعه چرخیدم وشوهرم دستشو گذاشت رو شکمم یکدفعه گفت إإإ ترسیدم گفتم چی شده گفت دستمو گذاشتم روقلبش چقدتند میزنه گفتم حسش میکنی گفت آره کلی ذوق مرگ شدم آخه خودم چندبارحس کردم میگفتم توهم زدم همش یاد حرکت شوهرم میفتم خندم میگیره ...
27 آذر 1396

دردسرزای شیرین

فهمیدن اینکه قراره مامان بشی ونی نی داشته باشی خیلی خوبه ولی خیلیم دردسردارها من که خیلی اذیت میشم همش حالت تهوع وبهم خوردن حالم اذیتم میکنه همه ویاردارن منم ویاردارم مثلأ یعنی انگارجونمو میخوان بگیرن اینقدر عذاب میکشم...
25 آذر 1396
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ninimoon می باشد